اینجا : کانادا - ویندزور

برای خواندن پستهای من به آدرس زیر مراجعه کنین

اینجا : کانادا - ویندزور

برای خواندن پستهای من به آدرس زیر مراجعه کنین

آقای شیرازی ما در مرحلۀ آخر عزاداری هستیم ، تمام

پنجشنبه, ۱۴ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۱۲ ب.ظ
         ما عزاداریم ، باور کنیم یا نکنیم عزا دار شدیم . بدون اینکه متوجه باشیم حتی . 
       
       ما تمام مراحل عزا ،  از اول تا آخر رو داریم میگذرونیم، از شوک تا پذیرش ، دقیقاً همون چیزی که مسئولین بلاگفا از ما میخوان ، یعنی به پذیرش برسیم بدون اینکه گلوی خودمون یا دیگری رو بدریم . 

      شوک و انکار اولین پله های مواجهه با عزاست ، ما شوکه شدیم ، قبول هم نداشتیم  که بلاگفا رفته و به احتمال زیاد برنمیگرده . مدام دنبال این بودیم که از میان حرفهای مسئولینش بارقۀ امیدی پیدا کنیم و بهش چنگ بزنیم و شادمان ، بشینیم منتظر .
    
      عصبانیت و سرزنش یک مقصر ، هر کس که باشه ، مرحلۀ بعدشه ، این قسمت الآن داره اتفاق میفته ، و  صدای بعضیها بلند شده ، سرگردون به دنبال این هستن که ببینن چی یا کی باعث و بانی این مشکل بوده ، اعصابمون متشنجه و غر میزنیم و اعتراض میکنیم و فکر میکنیم اگه بلاگفا توی ایران بود آیا بایستی و میشد ازش شکایت کرد یا نه ؟ 
 
     پذیرش به ادامۀ زندگی ، به زودی به این قسمت میرسیم اگر چه که بعضیها مثل من از خیلی قبل چند پله یکی کردن . بلاگرها شروع میکنن به پذیرفتن اینکه دیگه هیچی درست نمیشه و باید قبول کرد . عده ای با مهاجرت و انتقال وبلاگ به سرورهای دیگه و عده ای با تعطیلی و بازنشستگی از نوشتن ، عکس العمل نشون میدن و به هر حال همه در آستانۀ پلۀ پذیرش هستن . همین حالا توی وب بگردین میبینین خیلی ها دارن آدرس وبلاگ جدیدشون رو با هم رد و بدل میکنن و به اشتراک میذارن و درد ماجرا دقیقاً همینجاست ، اینجا که همه بی توجه به چرایی مسئله ، فقط اونو میپذیریم .
   
      به نظرم فیلم مربای شیرین مثال خوبی باشه که هیچکس اعتراض نمیکنه چون نمیدونن که میشه و " باید " اعتراض کرد . اینجا هم کسی اعتراضی نمیکنه ، لااقل اعتراض جدی نمیکنه ، چون نمیدونیم که حقی داشتیم این وسط . میبینین من در مرحلۀ عصبانیت و سرزنش هستم . من نوعی مثل تک تک بلاگفائیها ، حق دارم که عصبانی باشم چون پنج سال و اندی عمرم رو گذاشتم برای مدیریت وبلاگی که به خط اول جستجوی گوگل رسیده بود . چقدر باید طول بکشه تا بتونم این یکی رو به اون لول برسونم ؟ بلاگفا چقدر از قبل وبلاگ من و تبلیغ همیشگی اون گوشه سود برده ، آیا به پاس سودی که بهش رسوندم نبایستی مراقب نوشته های من میبود ؟  من متخصص نیستم ، ولی از این طرف و اونطرف خوندم  ایراد مدیریت این بوده که از دیتاها پشتیبان نداشته ، وگرنه هر اتفاقی میفتاد قابل جبران بود . متخصصین کامپیوتر ، بیایین مارو دلداری بدین و امید بدین که شادمان شیم . بیایین بگین تمام اینها کابوسی بوده و به زودی همه چیز برمیگرده سر جای اولش ، پستها ، نظرها ، دوستیها ، خاطرات ، ..... وبلاگهای عزیز و زحمت کشیده و عرق ریختۀ ما. 
  
    حالا نشستن به تماشای گریه های ما که کی به مرحلۀ پذیرش کامل میرسیم . تا اون وقت هم با حرفها و مصاحبه های ضعیف و پراکنده ، سرمونو گرم میکنن و وقت رو تلف میکنن و ..... که همه اش بوی مغلطه و من نبودم دستم بود میده  . 

     آقای شیرازی ، من پذیرفتم ، بیا و راستشو بگو که واقعاً این انتظار از اصل ماجرا سخت تره . بیا بگو درست نمیشه و خلاص . 
    

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۴/۰۳/۱۴
  • ۱۳۹ نمایش
  • Raha Azadi

نظرات (۱)

بلاگفا:(

پاسخ:
چی بگم ؟ 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی